مادرانه ۲۴۴
دخترم ستایش عزیزم ٬نیمه وجودم٬ میدونم که یه روزی در اینده ای نه چندان دور شاید ۱۰ سال دیگه میای و اینجا رو میخونی ٬امیدوارم که خوندنهات سرسری و تفریحی نباشه و گاهگاهی به حرفها و پندهای مامان گوش بدی و سرلوحه ی زندگی قشنگت کنی،عزیزم هیچ وقت دروغ نگو ٬نزار به دروغ گفتن عادت کنی و اینقدر دروغ برات عادی بشه که برای چیزایی هم که اصلا لزومی نداره٬ ناخوداگاه یا آگاهانه دروغ بگی٬قشنگم هیچ چیز زیباتر از صداقت٬ اونم صداقتی که واقعی باشه و تظاهر و ریایی بهش نچسبیده باشه تو زندگی آدمها نیست٬گل قشنگم دروغ قلب مهربون و چهره ی پاک و معصوم آدمها رو سیاه و غیر قابل تحمل میکنه٬دروغ اعتبار و ارزش آدم رو پایین میاره و دیگه هیچ وقت کسی حرف راست آدم رو هم باور نداره٬ حتی اگر به روی آدم نیاره و ازش به حکم انسانیت بگذره ٬چوپان دروغ فقط یک داستان برای خوندن و از روش گذشتن نیست٬دروغ و دروغگویی خیلی بد و زشته مهربونم٬مواظب باش هرگز بهش آلوده نشی گل پاک و قشنگم٬ خیلی خیلی مواظب باش و تا میتونی صداقت رو سرلوحه ی زندگیت کن٬ درسته همیشه صداقت جواب نمیده و ممکنه خیلی وقتها بابتش اذیت بشی٬دعوا بشی ٬داد بشنوی٬ تو زندگی یه جاهایی بابت صداقتت عقب بیوفتی و ....اما با تمام این حرفها و سختیهاش خیلی حس خوبی داره پیش همه٬ به خصوص خدای خودت آدم صادق و راستگویی شناخته بشی ٬نه یک آدم بی لیاقت و بی ارزش و دروغگو که لایق هیچی نیست هیچی...