دل نوشته55
دختر عزیزتر از جانم ستایش :
سال ها گذشت ....
فهمیدم همیشه اونى که میخواى نمیشه...!
فهمیدم هرکسى که باهاته الزاماً "دوستت" نیست!
فهمیدم کسى که توو نگاه اول ازش بدت میاد یه روزى میشه صمیمى ترین دوستت و بلعکس... !
فهمیدم که بى تفاوتى بزرگ ترین انتقامه...
تنفر یه نوع عشقه ...
دلخورى و ناراحتى از میزان اهمیته...!
غرور بزرگ ترین دشمنه...
خدا بهترین دوسته ...
خانواده بزرگ ترین شانسه ...
سلامتى بالاترین ثروته...
اسایش بهترین نعمته ...
فهمیدم" رفتن" همیشه از روى نفرت نیست ...
هرکى زبونش نرمه دلش گرم نیست...
هرکى اخلاقش تنده،جنسش سخت نیست!
هرکى میخنده، بدون درد و غم نیست!
ظاهر دلیلى بر باطن نیست...
فهمیدم کسى موظف به اروم کردنت نیست...
فهمیدم جنگ کردن با خیلیا اشتباهه محضه...
فهمیدم خیلى موقع ها خواسته هات ، حتى باگریه و التماس، انجام شدنى نیست ...
فهمیدم گاهى اوقات توو اوج شلوغى تنهاترینى!
گاهى اوقات دلت تنگه اون آدماى دوست داشتنى سابق میشه...
گاهی اوقات صمیمی ترین کست میشه غریبه ترین ادم
گاهی اوقات با همه وجودت کسیو دوس داریو اون نمیبینتت
گاهی اوقات باید رفت
باید دل کند
باید گذشت
باید رد شد و عوض شد.
باید رفت