مادرانه 93
پنجشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۴۳ ق.ظ
دختر نازم ستایش:
یه درد دل ناگهانی.....
امروز هم گذشت....
و باز پنجشنبه ای دیگر...
و باز هم بغضی کز کرده در گلو
و دلتنگی کز کرده در کنج دلم
برای آنهایی که میان من و آنها
فاصله ای است بین
بودن
و
مردن...
دل تنگم
دلتنگ لحظه هایی که بودم و بودند
اما درک نکردم
و قدر ندانستم این بودن را...
آنها رفته اند بی خبر
به این سفر دورو دراز...
من مانده ام
با خاطراتی
که هر روز آنها را بر میدارم و پاکشان میکنم
تا مبادا خاک و غبار روی نبودنشان بنشیند...
و بعد آنها را دانه دانه به ترتیب میچینم روی طاقچه دلم..
دو قطره اشک
دوصد افسوس
و هزاران آه....
چه خوب گفته اند
عزیزان قدر یکدیگر بدانید
اجل سنگ است و آدم مثل شیشه...
و باز هم
چه خوب گفته اند...
به ناگه
چه قدر زود
دیر میشود....
دختر نازنینم ستایش شب و روزت کوک ، دلت همیشه آرام....
۹۴/۰۷/۱۶