بهار زندگیم دخترم ستایش

بهار زندگیم ، دردانه ام ستایش

بهار زندگیم دخترم ستایش

بهار زندگیم ، دردانه ام ستایش


به عشق تک دخترم ستایش این وبلاگ را ساختم و میخواهم در این وبلاگ از دلنوشته های خودم که میدانم روزی برایش مفید خواهد بود بنویسم...باشد که این دلنوشته ها و وبلاگ تنها یادگاری از من برای تک دخترم بماند....
دعای زیبا و همیشگی ام برای دختر دردانه و عزیزم ستایش :
خداوندا همراهش باش ، آرامش کن...
راهنمایش باش...
که در این چرخ فلکِ روزگار ،که بالا و پایین زیاد است ...
ایمان و اراده اش را قوی کن...
که تو را در تنهایی اش گم نکند...
خداوندا شاید دخترم فراموش کار باشد ولی
اگر گاهی یا لحظه ای ، در شادی یا غمی فراموشت کرد...
تو هیچ وقت فراموشش نکن و تنهایش نگذار...آمین


آخرین مطالب

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

دختر دلبندم نفسم ستایش :

پا روی سینه من بگذار مادر

   روی شانه من

            بلند شو

                بزرگ شو

    از مادرت بزرگ تر

          که تنها اگر اینگونه شوی

            من

      "مادری" را تمام کرده ام


          هم قد اندیشه من نباش مادر

        پله پله از اندیشه من بالاتر برو

بگذار روزی بیاید حرف های نو برایم داشته باشی

      اندیشه های تازه

           کشف های بدیع

من به بالیدن تو می اندیشم

        به قد کشیدنت

            به بزرگ شدنت

                به پرواز کردنت

                    به اوج گرفتنت

                        به "انسان" شدنت

از من 

     بزرگ تر شو فرزندم

         بگذار به "مادری"ام افتخار کنم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۳۰
مامان ستایش

دختر عزیزم ستایش : 

ذهن زیبا .. بهترین طبیب شماست!

اگر می خواهید جسم خود را تقویت کنید ، 

ذهنتان را تقویت کنید ؛ اگر می خواهید 

جسم خود را احیا کنید، ذهنتان را زیباکنید..

افکار پلید، افکار توام با حسرت، یاس، رنج

و اندوه ، سلامتی و نشاط جسم را از میان 

می برند....

چهره  عبوس حاصل بخت و  اقبال نیست ، 

بلکه حاصل افکار زشت و ناپسند است.....


در کسانی که با  صداقت زندگی  کرده اند ، 

سالخوردگی مانند منظره غروب خورشید ،

همراه با متانت و نشاط است...

هیچ طبیبی مانند اندیشه ای شادی آفرین 

برای ازبین بردن بیماریهای جسمانی نیست.

هیچ داروی آرام بخشی مانند نیت خیر برای 

کاهش غم و اندوه وجود ندارد...

زندگی همراه با سوءنیت ، بدبینی ، سوءظن 

و حسادت ، مانند  سیاهچالی است  که خود 

ساخته ایم و خود را در آن زندانی کرده‌ایم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۵۹
مامان ستایش

دختر دردانه ام ستایش : 

آرزویم این است دلت خوش باشد ، نرود لحظه ای از صورت ماهت لبخند، نشود غصه دمی نزدیکت ، لحظه هایت همه زیبا باشند ، از خدا میخواهم که همه عمر تورا سالم و خوشبخت بدارد... تولدت مبارک امیدوارم ۱۲۰ سال با دل خوش و خوشبخت زندگی کنی دختر عزیزم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۲۷
مامان ستایش

دختر گلم ستایش : 

گاهی خدا بهترین ها را بعد از

تلخترین تجربه ها به تو میدهد

تا قدر زیباترین چیزهایی

که بدست آورده‌ای را بدانی

خوشبختی نزدیکت است

مهربانی را به قلبت بسپار و

قلبت را به خدا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۴
مامان ستایش

دختر عزیز و نازم ستایش : 

هیچ نیازی به رقابت با دیگری نیست.

تو خودت هستی و همانگونه که هستی بسیار خوب است؛ خودت را بپذیر.

راهی را نرو که از سرِ ترس است.

راهی را برو که عشق و سرور تو را وادار به پیمودنش می کند.

مقاومت درونی را کنار بگذار ، بگذار امور همان گونه که هستند ، باشند.

این پذیرش ، تو را به آن قلمروی آرامش درون  خواهد برد.

هرگاه این لحظه را " به هر شکلی که باشد " ، به گونه ای عمیق بپذیری ، در آرامش هستی....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۰۴
مامان ستایش

دخترک ناز و دلربایم ستایش : 

عزیزترینم,فرزندم 

من مادرت هستم...

من با عشق, با اختیار, با اگاهی تمام پذیرفته ام که مادرت باشم 

تا بدانم خالقم چگونه مخلوقش را دوست میدارد هدایت میکند و در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و در اغوشش میگیرد,

من یک مادرم هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد...

 من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی,که گاه از خودگذشتگی نامیده میشود...

 تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد...

من نه بهشت می خواهم نه اسمان و نه زمین ...

 بهشت من زمین من و زندگیم نفس های ارام کودکی توست که در اغوشم رویای پروانه ارزوهایت را میبینی...

من مادرم ,همانی که خالقم ذره ای از عظمتش را به من بخشید تا تجربه کنم حس بزرگی و لامتناهی شدنش را.

من هیچ نمی خواهم هیچ ... هیچ روزی به من تعلق ندارد, همه روزها ساعت ها و ثانیه های من تویی ومن دست کودکیت را میگیرم تا به فردای انسانیت برسانم که این رسالت من است بر تو وهیچ منتی از من بر تو وارد نیست که من

 با اختیار به عشق 

تو را به این دنیای پر اشوب

 خوانده ام...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۴۴
مامان ستایش