بهار زندگیم دخترم ستایش

بهار زندگیم ، دردانه ام ستایش

بهار زندگیم دخترم ستایش

بهار زندگیم ، دردانه ام ستایش


به عشق تک دخترم ستایش این وبلاگ را ساختم و میخواهم در این وبلاگ از دلنوشته های خودم که میدانم روزی برایش مفید خواهد بود بنویسم...باشد که این دلنوشته ها و وبلاگ تنها یادگاری از من برای تک دخترم بماند....
دعای زیبا و همیشگی ام برای دختر دردانه و عزیزم ستایش :
خداوندا همراهش باش ، آرامش کن...
راهنمایش باش...
که در این چرخ فلکِ روزگار ،که بالا و پایین زیاد است ...
ایمان و اراده اش را قوی کن...
که تو را در تنهایی اش گم نکند...
خداوندا شاید دخترم فراموش کار باشد ولی
اگر گاهی یا لحظه ای ، در شادی یا غمی فراموشت کرد...
تو هیچ وقت فراموشش نکن و تنهایش نگذار...آمین


آخرین مطالب

۲۶ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

دختر عزیزم نازنینم ستایش : 

من یه مامانم.......

خیلی وقته که دیگه لباسای قبلم اندازم نیست اما......ازینکه میبینم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش دیگه اندازش نیست حس خیلی خوبی دارم.

اندامم دیگه مثه قبل نیست.... اما وقتی فرزندم و نگاه میکنم و قد و بالاشو میبینم ذوق میکنم

خیلی وقته که دیگه وقت نمیکنم ارایش کنم ...اما وقتی فرزندم اراسته است و زیبا همه چی یادم میره.

خیلی وقته که برای خودم وقت زیادی ندارم ....اما ازینکه تمام وقتم صرف رسیدگی به فرزندم میشه یه جور خاصی خوشحالم

خیلی وقته که نتونستم غذامو تا گرمه و لذت داره تا اخرش بخورم......اما وقتی فرزندم شیرشو با میل میخوره و تموم میشه انگار خوشمزه ترین غذاهای دنیا رو خوردم

خیلی وقته نتونستم کتاب مورد علاقمو بخونم.....اما وقتی با عشق با فرزندم حرف میزنم واون به چشمانم زل میزنه زیباترین متن های عاشقانه رو تو عمق نگاهش میخونم

خیلی وقته.......

خیلی وقته...... 

خیلی وقته........

همه ی این خیلی وقته ها رو با یک لبخند کودکم عوض نمیکنم

دلم ضعف میرود برای دنیای مادری

دنیایی که متعلق به خودت نیستی

همه جا حضور کسی را احساس میکنی که آنقدر بی پناه است که اغوش تو ارام ش میکند

آنقدر کوچک است که دستهای تو هدایتش میکند

آنقدر ضعیف است که شیره جان تو پرورشش میدهد

مادری را دوست دارم …………. چون به بودنم معنا میدهد

چون ارزشم را به رخم میکشد

و یادم میدهد هزار بار بگویم ((جانم ))کم است برای شنیدن ((مادر ))از امانت خدایم


مادری را دوست دارم ………

هرچند در آیینه خودم را نمیبینم

آن زن خسته …. ژولیده و کم خواب در قاب آیینه را تنها وقتی میشناسم که دستهای فرشته ای به گردنم گره میخورد

و از من میخواهد که عکسی دو نفره بگیریم

و آنوقت هست که من زیبا میشوم و زیباترین ژست دونفره را در قاب آیینه حک میکنم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۰۲:۲۶
مامان ستایش

دختر عزیز و دلبندم ستایش : 

وقتی لاشخور میره سمت طعمه شیر، شیر طعمه را رها میکند.نه اینکه شیر از لاشخور هراس دارد، بلکه میداند طعمه ای که لاشخور خواهانش است ارزش جنگیدن ندارد.برای ادم بی ارزش نباید جنگید، بگذار طعمه لاشخور شود!!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۰۲:۰۵
مامان ستایش

دختر گلم ستایش : 

پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش افتادند!

دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد...

اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید

پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند...

دومی گفت: تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود...

پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد!


هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت...

نوع بیان یک مطلب، میتواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۰۱:۳۹
مامان ستایش

دختر ناز و قشنگم ستایش : 

این متن فوق العاده نکات ریز داره: 

در منزل دوستی که پسرش دانش‌آموز ابتدایی و داشت تکالیف درسی‌اش را انجام میداد بودم


زنگ منزل را زدند و پدر بزرگ خانواده از راه رسید. 

پدربزرگ با لبخند، یک جعبه مداد رنگی به نوه اش داد و گفت: این هم جایزۀ نمرۀ بیست نقاشی‌ات.


پسر ده ساله، جعبۀ مداد رنگی را گرفت و تشکر کرد 

و چند لحظه بعد گفت: 

بابا بزرگ

باز هم که از این جنس‌های ارزون قیمت خریدی 

الان مداد رنگی‌های خارجی هست که ده برابر این کیفیت داره.


مادر بچه گفت: 

می‌بینید آقاجون؟ 

بچه‌های این دوره و زمونه خیلی باهوش هستند. 

اصلا نمی‌شه گولشون‌زد و سرشون کلاه گذاشت.


پدربزرگ چیزی نگفت. 


برایشان توضیح دادم که این رفتار پسر بچه نشانۀ هوشمندی نیست، 

همان طور که هدیۀ پدربزرگ برای گول زدن نوه‌اش نیست.


و این داستان را برایشان تعریف کردم 


آن زمان که من دانش‌آموز ابتدایی بودم،  

خانم بزرگ گاهی به دیدن‌مان می‌آمد و به بچه‌های فامیل هدیه می‌داد، 

بیشتر وقت‌ها هدیه‌اش تکه‌های کوچک قند بود.


بار اول که به من تکه قندی داد


 یواشکی به پدرم گفتم: این تکه قند کوچک که هدیه نیست


پدرم اخم کرد و گفت: خانم بزرگ شما را دوست دارد 

هر چه برایتان بیاورد هدیه است، 


وقتی خانم بزرگ رفت، 

پدر برایم توضیح داد که در روزگار کودکی او، قند خیلی کمیاب و گران بوده و بچه‌ها آرزو می‌کردند که بتوانند یک تکه کوچک قند داشته باشند.


 خانم بزرگ هنوز هم خیال می‌کند که قند، چیز خیلی مهمی است.


بعد گفت: ببین پسرم

قنددان خانه پر از قند است،


 اما این تکه قند که مادرجان

داده با آنها فرق دارد، 

چون نشانۀ مهربانی و علاقۀ او به شماست. 

این تکه قند معنا دارد ، 

آن قندهای توی قنددان فقط شیرین هستند 

اما مهربان نیستند.


وقتی کسی به ما هدیه می‌دهد، 

منظورش این نیست که ما نمی‌توانیم، مانند آن هدیه را بخریم، 

منظورش کمک کردن به ما هم نیست. 

او می‌خواهد علاقه‌اش را به ما نشان بدهد 

می‌خواهد بگوید که ما را دوست دارد 

و این، خیلی با ارزش است.


 این چیزی است که در هیچ بازاری نیست 

و در هیچ مغازه‌ای آن را نمی‌فروشند.


چهل سال از آن دوران گذشته است و من هر وقت به یاد خانم بزرگ و تکه قندهای مهربانش می‌افتم، 

دهانم شیرین می‌شود، 

کامم شیرین می‌شود، 

جانم شیرین می‌شود.....




ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛

ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ


ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ


ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۴ ، ۰۱:۲۲
مامان ستایش

دختر ملوس و عزیزم ستایش : 

وقتی دلت

با خداست،

بگذار هر کس

که میخواهد

دلت را بشکند...

وقتی 

توکلت با خداست،

 بگذار 

هر چقدر میخواهند

 با تو بی انصافی کنند...

  وقتی

 امیدت با خداست،

 بگذار

 هر چقدر میخواهند

 نا امیدت کنند...

وقتی یارت خداست،

 بگذار

هر چقدر میخواهند

نارفیق شوند...

همیشه

با خدا بمان.

چترِ پروردگار،

بزرگترین چترِ دنیاست........


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۱۹:۲۱
مامان ستایش

دختر ناز و عزیزم ستایش : 

حرف مردم مانند موج دریاست

اگر در مقابلش بایستی

خسته ات میکند!!

واگر با آن همراهی کنی

غرقت میکند!!

قرار نیست که همه آدمها شما را درک کنند

و این اشکالی ندارد.

آنها حق دارند نظر دهند و شما

کاملا حق دارید آنها را نادیده بگیرید....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۲:۱۶
مامان ستایش

دختر عزیز و ملوسم ستایش : 


این که تن به انجام هرکاری نمیدی به این معنی نیست که نمیتونی!

بهش میگن "چهارچوب"

چهارچوبی که خودت برای خودت تعریف میکنی وپایه و اساسش از "خانواده" شکل میگیره

کسی که چهارچوب داره اصالت داره...

اصالت رو نه میشه خرید نه میشه اداشو دراورد و نه میشه با بزک و دوزک بهش رسید

اصالت یعنی دلت نمیاد خیانت کنی،دلت نمیاد دل بشکنی،دلت نمیاد دورو باشی،دلت نمیاد آدما رو بازی بدی

این بى عرضگى نیست اصالته...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۲:۱۰
مامان ستایش

دختر عزیزم نفسم ستایش: 

دخترکم 

برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ....

چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی....

کسی که باعث گریه ات میشود را پاک کن...

دخترکم 

به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن...

بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی....

دخترکم 

تو زیباترینی... .

همیشه با این باور زندگی کن...

خودت را فراموش نکن...

شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد....

اما به یاد داشته باش ، کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند....

دخترک من!

هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست....

اشتباه که کردی برخیز....

اشکالی ندارد ، بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند.....

خوب باش 

ولی 

سعی نکن این را به دیگران بفهمانی که اگر کسی ذره ای شعور داشته باشد ، خاص بودنت را در مییابد....

زمستان است.... 

زیاد میشنوی هوا دو نفره است!

به درک که دو نفره است تنها قدم زدن دنیای دیگری دارد..

دخترکم 

شاید شاهزاده را همه بشناسند اما 

باور داشته باش که برای مادرت تو ملکه هستی.

گریه کرده ای؟

رنج کشیده ای؟

سرت کلاه رفت؟

اذیتت کرده اند؟

عیبی ندارد.... 

نگذار تکرار شود.تکرار دردناکتراست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۲:۰۵
مامان ستایش

دخترکم عزیزم ستایش : 

هُرم آغوش تو تا عمق وجودم جاریست 

بوسه هایت همگی عامل شب بیداریست


بی تو بر غربت و تنهایی و غم مهمانم 

نفس گرم تو هر لحظه مرا غمخواریست


نوشداروشده ای  بر دل پر تشویشم 

دوری از یاد تو تنها سبب بیماری است


با نگاهی همه ی حس مرا میخوانی 

از تو پنهان شدنم مساله دشواریست


باتو هر لحظه من طعم بهاران دارد 

بی تو اماهمه ی ثانیه ها تکراریست


وقتی از شوق تو لبریز شود احساسم 

بوسه بر ساحت این قافیه ها اجباریست....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۱۸:۲۷
مامان ستایش

دختر ناز و عزیزم ستایش : 

نبخشیدن باعث

کوچک شدن افق نگاهت

و پرشدن فضای ذهنت

از چیزهایی میشود که هیچ نیازی به آنها نداری

می بخشی چون

به اندازه کافی قوی هستی

که درک کنی همه آدم ها ممکن است خطا کنند…

بخشیدن

هدیه ای است که تو به خودت میدهی…

به خاطر بسپار که آدم های ضعیف هرگز نمی توانند ببخشند…

بخشیدن خصلت آدم های قوی است …

بخشیدن یک اتفاق لحظه ای هم نیست …

فقط قدرتمندها می بخشند…

پس قوی بودن را انتخاب کن…


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۴:۴۵
مامان ستایش

دختر دلربایم ستایش : 


خدایا ســــلام؛

ما بیـــــدار شدیم؛

سرحالیم؛

امیــد داریم؛

و می خندیم....

اینهــــا همه از کرم توست...

شکــــر.... ﺧﺪﺍﻳﺎ : ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﻫﺮ روز..... ﺑﻪ ﻓﻜﺮﻣﺎﻥ....... ﻣﻨﻄﻖ

ﺑﻪ ﻗﻠﺒﻤﺎﻥ....... ﺁﺭﺍﻣﺶ

ﺑﻪ ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ....... ﭘﺎﮐﯽ  ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ.... ﺁﺯﺍﺩﻱ

ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﻤﺎﻥ..... ﻗﺪﺭﺕ

ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﺎﻥ...... ﻋﺸﻖ

ﺑﻪ رفاقتمان....... ﺗﻌﻬﺪ

ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﻬﺪﻣﺎﻥ..... ﺻﺪﺍﻗﺖ 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۵۲
مامان ستایش

دختر نازنینم ستایش : 

باران به پشت پنجره ها ضربه میزند

وقتی که نبض حنجره هر لحظه میزند

هی بغض میکند دل صدپاره ام ولی

این عشق لعنتی به تنش پنجه میزند

تلخی روزگار تو با فال من چه کرد

حتی ته گلوی مرا قهوه میزند

این زندگی به مرز شکستن رسیده است

بر شیشه های رابطه غم پرده میزند

هر لحظه با تو بودم و هرگز ندیده ای

انگشت اتهام تو هم طعنه میزند

سرمای دی حواس مرا پرت میکند

این آسمان مه زده هم ضجه میزند....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۵۰
مامان ستایش

دختر عزیز و زیبایم ستایش : 

خُــــــــــدایا جُــــــــــورِی دَســــــــــٺَم را بِــــــــــگیر وَ بُــــــــــلَندَم ڪُــــــــــن ڪـــــِـــــہ هَمہ اَطرافــــــــــیانَم

یادِشــــــــــاڹ بِــــــــــمانَد مــــــــــَڹ هَــــــــــم خُــــــــــدایے دارَم....!!!

یادِشــــــــــاڹ بِــــــــــمانَد ژِســــــــــٺِ خُــــــــــدایے بَــــــــــرازَنده بَــــــــــنده ے خُــــــــــدا نــــــــــِیست...!!!

یادِشــــــــــاڹ بِــــــــــمانَد حَــــــــــرفهایــــــــــِشان ٺــــــــــا هَمیشــــــــــہ دَر خــــــــــاطِرم خــــــــــواهَد مــــــــــاند....!!!

حٺــــــــــے اَگــــَــــــر بـــــِـــــہ رُویــــــــــِشان لَبخَــــــــــند بــــــــــِزَنم وَ هــــــــــِیچ نــــــــــَگویم...!!!

یادِشــــــــــاڹ بِــــــــــمانَد

هَــــــــــمانُگونہ ڪــــــــــِہ دِلمَ را شِــــــــــڪَسٺند

با حَــــــــــرف هایِشــــــــــاڹ.....!!!

ٺــــــــــو آن بالا همــــــــــہ را شِــــــــــنیده اے....!!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۱۳:۴۸
مامان ستایش

دختر عزیزم ستایش : 

بعضى اوقات در گـــذر سال ها جاده ى زندگى به نظر طولانى مى رسد

و ما با قلبى شکسته و چشمانى پر از اشک در میان نگرانى هایمان قدم

برمى داریم و در کناره ى راه از پــا مى اُفتیم ، امـــا پـــروردگار آرام در

گوشمان زمزمه مى کند که :

 بنده ى من ، روز دیگرى در پیش است ، جــــاده همــوارتر و بهــتر خـواهـد بود ، پس دل شکسته مباش، مکان فرو افتادنت تنها استراحتگاهــى 

کــــوچــــک است بـــراى اوج گــرفتــنى دیــــــگر ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۰۸:۵۷
مامان ستایش

دختر دلربایم ستایش : 

کشاورزی یک مزرعه بزرگ گندم داشت; زمین حاصلخیزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.

هنگام برداشت محصول بود.

شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پیرمرد کمی ضرر زد.

پیرمرد کینه روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد.

مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده به دم روباه بست و آتش زد. روباه شعله ور. در مزرعه به این طرف و آن طرف می دوید و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش...

در این تعقیب و گریز گندمزار به خاکستر تبدیل شد.

وقتی کینه به دل گرفته و در پی انتقام هستیم باید بدانیم آتش این انتقام دامن. خودمان را هم خواهد گرفت....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۰۶:۰۲
مامان ستایش

دختر نازم عزیزترینم ستایش : 

گرگها را دوست دارم...

ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺳﻠﻄﺎﻥِ ﺟﻨﮕــَـﻠَﻨﺪ !

ﻭ ﺑﺒﺮ ﻗﻮﯼ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﯿﻮﺍﻥِ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ !

ﺍﻣﺎ ﺧﻨﺪﻩَ ﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭِ

ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺩﺭ ﺳﯿـــﺮﮎ ...

از ترس شلاق  ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﭙَﺮﻧﺪ !

ﻭﻟــﯽ " ﮔﺮﮒ " ﺭﺍﻡ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ !

ﺑﺮﺍﯼِ ﮐــَــﺴﯽ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ . . .

و ﻫﻤـــﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ " ﮔﺮﮒ " ﺣُــﮑﻤﺶ "

ﻣـــــــَـــــﺮﮒ " ﺍﺳﺖ.....

برای کسی عوض نشو خودت باش...

حتی اگر حکمش مرگ باشد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۰۲:۲۵
مامان ستایش

دختر عزیزتر از جانم ستایش : 

می خواهم به گذشته ها زنگ بزنم

به آن روزها

به دل های بزرگ

به محل کار پدرم

به جوانی مادرم

به کوچه هاى کودکى

به هم بازیهاى بچگى

می خواهم زنگ بزنم

به دوچرخه خسته ام

به مسیر مدرسه ام

که خنده های مرا فراموش کرده

به نیمکت های پر از یادگاری 

به زنگ هاى تفریح مدرسه

به زمستانی که با زمین قهر نبود

به کرسى و بخارى نفتى

که همه ی ما را

با عشق دور هم جمع می کرد...

می دانم 

آن خاطره ها کوچ کرده اند

می دانم

تو هم دنبال سکه میگردى

افسوس...

 هیچ سکه ای

در هیچ گوشی تلفنی

دیگر ما رابه آن روزها وصل نخواهد کرد...... یادش بخیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۰۲:۱۷
مامان ستایش

دختر نازنینم ستایش : 

♥روزهــــــــــا میگذرنـــــد♥

و من هر روز...

دنیا را بیشتر میشناسم،

عاقل تر می شوم

و محتاط تر...

نمیدانم

شاید فقط ترسوتر میشوم...

اما این را میدانم که...

دیگر کمتر رویا میبافم،

دیرتر آدمها را باور میکنم،

کمتر از زشتیها تعجب میکنم،

و

بیشتر احساساتم را نادیده میگیرم.

روزها میگذرند

و من هر روز

بیشتر از دنیای سادگی ام فاصله میگیرم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۰۴:۵۳
مامان ستایش

دختر دردانه ام نازنینم ستایش : 

میﮔﻮﯾﻨﺪ :

ﺣﺮ ﺑﻦ ﯾﺰﯾﺪ ﺭﯾﺎﺣﯽ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺴﺖ... ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻟﯿﻦ

ﮐﺴﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ.

و ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺖ ﻭ ﺩﻋﻮﺗﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﺭﻫﺒﺮﺷﺎﻥ ﺷﻮﺩ... ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﯿﺮ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺍﻭ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﮐﺮﺩ...

چه کسی ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﻣﯽﺭﺳﺪ؟

ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺍﺭ ﺍﺑﺘﻼﺳﺖ...

ﺑﺎ ﻫﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﯽ ﭼﻬﺮﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺁﺷﮑﺎﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﭼﻬﺮﻩﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﮕﻔﺖﺯﺩﻩ ﻣﯽﮐﻨﺪ...!

ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮ ﮐﺴﯽ ﺧﺮﺩﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ؟

ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺗﺖ، ﺑﻪ ﺗﻘﺮﺑﺖ، ﺑﻪ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﺖ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﮐﻨﯽ . ﺧﺪﺍ ﻫﯿﭻ ﺗﻌﻬﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻤﺎﻧﯽ، ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺷﺪﻩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ

ﺩﻋﺎ ﮐﻨﯽ، ﯾﺎﺩﺕ ﻧﺮﻭﺩ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﻭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﯿﺮﯼﺍﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻃﻠﺐ ﮐﻨﯽ... 

ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺍﻧﯽ ﺍﺳﺎﻟﮏ ﺣﺴﻦ ﺍﻟﻌﺎﻗﺒﻪ ﻭ ﺍﻻﺧﻼﺹ ﻓﯽ النیة....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۶:۱۹
مامان ستایش

دختر عزیزم ستایش : 

ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ..

ﺍﻣﺎ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎ ﻣﻔﺖ

ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ... 

ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺗﭙﺪﻧﮕﻮﻳﻴﺪ ﺳﻨﮓ ﻣﻔﺖ

ﮔﻨﺠﻴﺸﮏ ﻣﻔﺖ

ﺑﻌضے ﺁﺩﻡﻫﺎ...

ﻧﺎﺧﻮاستہ...

ﻫﻤﯿﺸـــــہ متهم ﺍﻧﺪ ...

ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺳڪوﺗﺸﺎڹ...

ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺸﺎڹ ...

ﮔﺬﺷﺘﺸﺎڹ ...

بے ڪینہ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎڹ ...

کمک نخواستنشان..

بے ازار بودنشان..

ﮔﻮیے ﺟـــــﺎڹ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮﺍے ﺍﺗﻬﺎﻡ ﺑﺴﺘڹ ...

ﻭ ﺍﺯ همہ ﺑﺪﺗﺮ ﺍینڪہ ...

ﺧﻮﺑے ﻫﺎﯾـــﺸﺎڹ ﺯﻭﺩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ مے ﺷﻮﺩ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۶:۱۴
مامان ستایش

دردانه ام ستایش : 

وقتی کلامی را جاری کردی ارتعاشی می سازی

و ارتعاش تو موجی می سازد در دل مخاطب !

گاهی این موج می تواند...

... کسی را به زیر برد

و ... گاه به اوج!

...اولین کسی که به همراه این موج به بالا یا به پایین میرود خود تو هستی !

مگذار موج کلامت تو را به نزول سوق دهد ...

اگر نمی دانی نگو !

اگر می دانی به بهترین شیوه بگو!

..باید همواره زیبا ترین هایت را بر زبان آوری !

حتی به هنگامه ی خشم !

آنچه را که کلام تو جاری میسازد ..

همه ی آنچیزی است که تو در آن لحظه هستی!

بگذار تا فقط خوبیهایت جاری شود ...

از انعکاس تیرگیها بر آینه ی دل مخاطبت واهمه داشته باش ..

.چرا که این تیرگیها گسترش می یابد..

!پس تو به نوبه ی خودت مگذار که جهان تیره و تار شود..

!همیشه زیباترینهایت را جاری کن......... ... 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۰۳:۳۰
مامان ستایش

دختر عزیزم ستایش : 

اگر خوشبختی را برای یک ساعت می خواهید، چرت بزنید.

اگر خوشبختی را برای یک روز می خواهید، به پیک نیک بروید.

اگر خوشبختی را برای یک هفته می خواهید، به تعطیلات بروید.

اگر خوشبختی را برای یک ماه می خواهید، ازدواج کنید.

اگر خوشبختی را برای یک سال می خواهید، ثروت به ارث ببرید.

اگر خوشبختی را برای یک عمر می خواهید،

یاد بگیرکاری رو که انجام میدی رو دوست داشته باشی.🌹

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۲۰:۵۰
مامان ستایش

دختر زیبایم فرشته عزیزم ستایش : 

تفاوت آدمهاوانسانها : 


آدم‌ها!...زندگی می‌کنند!! 

انسان‌ها!...زیبا زندگی میکنند!!...

آدم‌ها!...میشنوند!!

انسانها!...گوش میدهند!!....

آدم‌ها!...میبینند!

انسانها!...عاشقانه نگاه میکنند!!...

آدم‌ها!...درفکر خودشان هستند!

انسانها!...بدیگران هم فکر میکنند!!...

آدم‌ها!...میخواهند شاد باشند!

انسانها!.  میخواهند شاد کنند!!...

آدم‌ها!...اسم اشرف مخلوقات را دارند!

انسانها!...اعمال اشرف مخلوقات را انجام میدهند!!...

آدم‌ها!...انتخاب کرده‌اند که آدم بمانند!

انسان‌ها!...تغییر کردن را پذیرفته‌اندتا انسان شدند!!...

آدم‌ها!...میتوانندانسان شوند! 

انسانها!...درابتدا آدم بودند!!...

آدم‌ها!...آدمند!

انسانها!...انسانند!!...اما

آدمها و انسانها!...هردوحق انتخاب دارند!...اینکه آدم باشند یا انسان!...انتخاب با خودشانست!!....

نیاز نیست انسان بزرگی باشیم!...انسان بودن خود نهایتِ بزرگیست!!...واینست تفاوت انسان بودن و آدم بودن!!....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۷:۱۴
مامان ستایش

دختر عزیزم نازنینم ستایش : 

ﻫﯿﭻ ﺁﺩﻣﯽ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ،

ﻫﯿﭻ ﺁﺩﻣﯽ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎﺕ ﺑﺰﺭﮒﻧﻤﯽﮔﯿﺮﺩ ...

ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﯽﺧﺒﺮ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭼﻤﺪﺍﻥ ﻭﺭ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﺩ،

ﺷﮏ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺒﻞ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻓﺘﻪﺍﺳﺖ ...

ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﯾﮏﺭﻭﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﺴﺘﻪﺍﻡ ﺷﮏ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺕﻫﺎ ﻗﺒﻞ

ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﯾﮏ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻩﺍﺳﺖ ...

ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﻏﺎﻓﻞ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﮔﺮﯾﻪ،

ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﺕﻫﺎ ﻗﺒﻞ

ﯾﮏ ﺑﻐﺾ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦﻃﺮﻑ ﻭ ﺁﻥﻃﺮﻑ ﻣﯽﺑﺮﺩﻩ ...

ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ...

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦِ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺷﺐﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﺑﯿﺪﻩ

ﻭ ﺭﻭﯾﺎﺑﺎﻓﯽﮐﺮﺩﻩﺍﺳﺖ ...

ﻧﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ...

ﻧﻪ ﺁﻣﺪﻥﺷﺎﻥ ﺭﺍ ...

ﻓﻘﻂ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺣﻖ ﺑﺪﻫﻴﻢ ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۰۶:۰۵
مامان ستایش

من فدای رنگ و بوی با صفایت یا حسین


عاشقم بر دیدن کرب و بلایت یا حسین


عاشقم بینم مزارت روی خود بر آن نهم


بعد از آن گریم به داغ زخمهایت یا حسین


جان خود کردی فدای دین قرآن خدا


آرزو دارم شوم من هم فدایت یا حسین


روی خود سایم به روی قبر چون آئینه‏ات


بعدا از آن بوسم رواق پر بهایت یا حسین


خون بگـــریم در غمت شــاه شهیدان خدا


چاره ساز درد مشتاقان شفایت یا حسین...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۰۲:۰۳
مامان ستایش

دختر نازنینم ستایش : 

.دلم ......!!

التماس دعا می خواهد.....

از همان التماس دعاهایی که آدمیزاد

یک وقت هایی دلش را به"دریا" می زند!!!!

وبه خلق الله رو می اندازد

که برایش دعا کنند.....!  امشب از همه التماس دعا دارم

از آنهایی که از ته جانت لا به لای بعضی ها

با چه""زوری"" بالا می آید....!

آنوقت با همه ی وجود دلت را به

"زمزمه ی خدایا"

گفتن خلق الله خوش میکنی!!

که اگر صدای تو به عرش نرسید!

لااقل یکی از همین خلق الله صدایش آنقدر

رسا است که عرشیان وفرشیان از

""خدایا گفتنش"" 

خدایا بگویند!!!

.....التماس دعایت......

وقتی می گویم برایم دعا کن یعنی کم آورده ام!!!

یعنی دیگر.......!

کاری از دست خودم برای خودم 

بر نمی آید...!!!

التماس دعا.....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۰۱:۵۹
مامان ستایش