مادرانه 152
جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۵۰ ب.ظ
دختر نازنینم ستایش :
باران به پشت پنجره ها ضربه میزند
وقتی که نبض حنجره هر لحظه میزند
هی بغض میکند دل صدپاره ام ولی
این عشق لعنتی به تنش پنجه میزند
تلخی روزگار تو با فال من چه کرد
حتی ته گلوی مرا قهوه میزند
این زندگی به مرز شکستن رسیده است
بر شیشه های رابطه غم پرده میزند
هر لحظه با تو بودم و هرگز ندیده ای
انگشت اتهام تو هم طعنه میزند
سرمای دی حواس مرا پرت میکند
این آسمان مه زده هم ضجه میزند....
۹۴/۰۸/۰۸