دل نوشته 16
جمعه, ۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۰ ب.ظ
سالها بود به یادت نازنین,شیرینم
باورت نیست هنوز هم عاشق دیرینم
بی خبر آمده ای و من بیچاره هنوز
متحیر شده در این همه اسرار و رموز
چه خیالات که هر شب به سحر سر میشد
زین میان کاش خیالی به کرم بر میشد
شوق دیدار تورا داشتمی در سر خویش
آنقدر کز غم هجرت شده ام کافر کیش
رخ زیبای تو را دیدم و افسوس افسوس
سالها بی خبری از تو و این دل مایوس
من سرگشته که محروم ز دیدار تو ام
همه شب تا به سحر محو تماشای تو ام
۹۴/۰۷/۰۳